طلاق
اسمم غلامرضا و فامیلم خوشرو کوران کردیه است. سحرگاه سرد نخستین روز آذر سال 1343 در یکی از روستاهای فاروج به دنیا آمدم. پدرم نام مرا غلامرضا گذاشت. مانند همه کودکان روستا کنار پدرم مشغول کشاورزی شدم تا اینکه قد کشیدم. دیگر علاقهای به ماندن در روستا نداشتم و میخواستم دنیای جدیدی را تجربه کنم. به همین خاطر به تهران سفر کردم. در تهران همه کار کردم تا روزگار سپری کنم از فروشندگی تا کارگری. یک روز عاشق زنی شدم و پیگیرش شدم تا با او ازدواج کنم.
در تهران قوم و خویشی نداشتم و خانوادهاش اول با این ازدواج مخالف بودند اما بعد از چند بار رفت و آمدم به این ازدواج رضایت دادند. چند بار با همسرم دعوا کردم و او را کتک زدم.همسرم که از کتک های من خسته شده بود به دادگاه رفت و طلاقش را گرفت