خرید فایل موفقیت زناشویی

شاد بودن در زندگی

خرید فایل موفقیت زناشویی

شاد بودن در زندگی

ختصری از بالا بردن روابط عاطفی زوجین ...

بایگانی
  • ۰
  • ۰

نامشروع تحقیقگران

 

 

 


رسیدگی به این پرونده از نیمه شب ١٣ مرداد ٩٣ با اطلاع پلیس از کشف جسد زنی جوان در ساختمان مسکونی اش در خیابان سردار جنگل آغاز شد. با حضور ماموران در محل، سرایدار ساختمان به آنها گفت:«در طبقه ششم این ساختمان، زنی پرستار زندگی می کند که ساعت ١١ امشب، صدای داد و فریادی بلند از واحد او در آپارتمان پیچید. وقتی خودم را جلوی در خانه اش رساندم، مردی را دیدم که با سر و صورت خونین روبرویم ایستاده بود. او ناگهان از حال رفت و روی زمین افتاد. سپس به آرامی وارد خانه شدم و دیدم که جنازه مقتول در حالی که سرش به شدت آسیب دیده و خونی شده بود، روی زمین قرار داشت.»

 

 

اظهارات


همزمان با ثبت اظهارات سرایدار ساختمان و انتقال متهم به کلانتری، مشخص شد که مقتول همسر یکی از پزشکان سرشناس استانی در جنوب کشور است که به تازگی یکی از واحدهای ساختمان (محل وقوع قتل) را خریده و با یکی از پسرهای نوجوانش در آنجا زندگی می کند. همچنین فاش شد که متهم، از مدت ها پیش به عنوان راننده، برای مقتول کار می کند و وظیفه اش خرید وسایل خانه و جابه جا کردن پسر او است. پس از کسب این اطلاعات، بازجویی از متهم کلید خورد.

 

 

 

 

 

گردن گرفت

 

 

او در همان ابتدا قتل را گردن گرفت و گفت:«من در حرفه سینما مشغول هستم. چند وقت پیش عکسی در شبکه موبایلی تانگو گذاشتم که مقتول با دیدن آن به سمتم کشیده شد. به تدریج ارتباط مان قوت گرفت و با هم قرار ملاقات گذاشتیم. چند بار با هم به سفر شمال رفتیم و ارتباط نامشروع برقرار کردیم.

 

 

 

 

در حالی که به من نگفته بود شوهر دارد و همسرش هم پزشک است
متهم با بیان اینکه خواهرهای مقتول در جریان ارتباط آنها بودند، درباره لحظه وقوع قتل نیز گفت:«ظهر آن روز، خواهرهای مقتول را به راه آهن رساندیم و خودمان به خانه برگشتیم. پس از اینکه مقداری مشروب مصرف کردیم، مقتول قصد خوردن تعدادی قرص داشت. خواستم مانعش شوم اما توجهی نکرد. با این تهدید که به پسرت زنگ می زنم و ماجرا را برایش می گویم، گوشی تلفن را برداشتم اما او ناگهان به سمتم حمله ور شد و دستم را گاز گرفت. من هم با سیلی به دهانش زدم. دعوای مان بالا گرفته بود که او من را هل داد و به جاکفشی کوباند. پس از آن دیگر نمی دانم چه شد که مرتکب قتل شدم.»

 

 

تمام


 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی